خاک پای زائر شاه خراسان میشوم
یارضا میگویم و آیینه بندان میشوم
هر کجا باشم گدای کوی این آقا منم
همچو موسی سایل دستان سلطان میشوم
باز هم از لطف این آقا که صاحب سفره است
بر سر این سفره جزء ریزه خواران میشوم
پنجره فولاد او را در بغل حس میکنم
هر زمان دلتنگ عطر و بوی باران میشوم
بعد عمری گر نصیب من هم شود کرببلا
تا ابد ممنون آقای خراسان میشوم
شاعر: رضا باقریان
شب یلدا تحریم...
این صدای شیعه اثنی عشری است.
به چه معنا شادی؟ به چه معنا خنده؟
عمرمان صرف شده.پای یک مشت خراف پای یک مشت جفنگ...
که سر ثانیه ای که بلندست امشب
سرکنم قهقه ای
زینب از راه رسیده خسته...
بس که سیلی خورده بس که باصورت خود.سپر از بهر یتیمان برادر بوده...
شب یلدا تحریم...
چون که فردا روزش جگر خون حسن درمیان تشت است...
و در آن نزدیکی ست سینه سرخ عطش بار رضا در مشهد...
شب یلدا تحریم...
کوفیان گفتند محال است
به فرات برسی...
عباس مشک را پر کرد.
کوفیان مات و مبهوت می دیدند
محالی برای عباس
وجود ندارد.
این روزها بازار رفتن به کربلا داغ است. مسافران اربعین کولههایشان را بستهاند تا از شهر پدریشان نجف به کربلای حسین علیه السلام پیاده بروند.
این روزها پاها آماده میشوند تاول بزنند.
چشمها مهیا میشوند بارانی شوند.
سینهها به شور میآیند تا بیتاب شوند..
و حنجرهها همنفس با خستگان کاروان، میخواهند سلامی عاشقانه به "اربعین" بدهند.
هر نفسی که میکشم عنایت رقیه است
گفتن یاحسین من کرامت رقیه است
قابل نبودم بخدا نام حسین را ببرم
اگر حسینی شدم عنایت رقیه است